لیلی و مجنون


بیا تو پشیمون نمیشی

هر چی دلت بخواد هست

لیلی عاشق مجنون می شود و مجنون هم عشق لیلی در دلش رسوخ می کند... اما خانواده آنها با یکدیگر دشمنان دیرینه هستند و سایه هم را با سنگ می زنند...لیلی و مجنون هم در این وسط بلاتکلیف می مانند و نمی دانند آخر ماجرای دعوای خانواده آنها به کجا می انجامد.

  • - الیته لیلی و مجنون آنقدر بزرگ شده اند که تو روی پدر و مادرشان بایستند وبه آنها بگویند که: الاّ بلّا، ما یکدیگر را می خواهیم و دعوای شما دو خانواده هم به ما مربوط نیست.... اما آنها فرزندان مطیعی هستند و اهل جار و جنجال و بزن بکوب نیستند. آنها فقط یکدیگر را، آنهم تنها در یک محیط آرام می خواهند و بس.... پس واردشدن به برخی حاشیه ها را اضافه و دردسرساز می دانند.
  • - اما هرچه می گذرد دو خانواده کوتاه نمی آیند که هیچ، تازه بعد از باخبرشدن از جریان عشق و عاشقی فرزندهایشان، برای آنکه جلوی هم کم نیاورده ویا مجبور به منت کشی از هم نشوند ، خط و نشان بیشتری را برای یکدیگر می کشند، حتی بعضی از شبها تعدادی از بزن بهادرهای دو خانواده می روند سراغ چیزهای با ارزش طرف مقابل و آن چیزها را، یا می شکنند و یا صدمات غیرقابل جبرانی بهشان وارد می آورند!.
  • - اگر تا دیروز دو خانواده فقط به هم سلام نمی دادند، الان به یکدیگر، فحش و نفرین هم، حواله می دهند. تازه دو خانواده ، برای آنکه نشان دهند که چقدر از جریان عشقی فرزندانشان ناراحت هستند چند روزی، آنها را در خانه حبس کرده و یا دچار تحریم غذایی شان می نمایند!.
  • - لیلی و مجنون که می ببینند این قصه سر دراز دارد ، بالاخره تصمیم می گیرند با هم به سرزمین دیگری فرار کنند و در آنجا با بچه هایشان زندگی خوشی را سپری نمایند. هرچند دلشان را در سرزمینشان جا گذاشته و همواره برای خانواده شان دلتنگ می شوند، اما بعدها حادثه فرار آنها به اسم " فرار دلها" نامگذاری شد و سالگرد فرارشان را هم با برگزاری جشنواره ای با عنوان "نفرین بر عشق" منفور داشتند!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 16:17 توسط م.علیزاده| |


Power By: LoxBlog.Com